تفال به حافظ یک دی ماه 1400؛ از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
به گزارش مجله گرافیک، فال گرفتن از آثار ادبی، از باور های کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان می بردند بهره ای از کلام حق دارند رجوع می شد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما به جای مانده است.
از سر کوی تو هر کو به ملالت برود
نرود کارش و آخر به خجالت برود
کاروانی که بود بدرقه اش حفظ خدا
به تجمل بنشیند به جلالت برود
سالک از نور راهنمایی ببرد راه به دوست
که به جایی نرسد گر به ضلالت برود
کام خود آخر عمر از می و معشوق بگیر
حیف اوقات که یک سر به بطالت برود
ای علت دل گمگشته خدا را مددی
که غریب ار نبرد ره به دلالت برود
حکم مستوری و مستی همه بر خاتمت است
کس ندانست که آخر به چه حالت برود
حافظ از چشمه حکمت به کف آور جامی
بو که از لوح دلت نقش جهالت برود
توضیح لغت: بدرقه: به فتح اول و سکون دوم و فتح سوم رهنما و نگاهبان /بطالت: به فتح اول بیکاری و معطل ماندن /مستوری: پرده نشین
تفسیر عرفانی:
هر کس با دلتنگی از تو جدا شود، کارش پیش نمی رود و پایان خجل می شود. مقصود او از این شعر این است که سالکان راه عشق که پیوسته در پی معشوق هستند و به واسطه او راه را از بیراهه می شناسند، خواستار آنند که پایان به لقای دوست دست یابند تا بدین وسیله از هر گونه گمراهی رهایی جویند.
تعبیر غزل:
از نامساعدیِ اوضاع گله می کنی، امید است به زودی بخت شما باز شود و به مراد خود برسی. ولی از هیچ گونه تلاشی خودداری مکن. از بندگان حرکت و از خداوند برکت.
منبع: فرارو