آیین ماندگار ایرانیان
به گزارش مجله گرافیک، نوروز در شاهنامه از ابتدا تا انتهای آن (یعنی تا زمان حمله اعراب به ایران)، توسط ایرانیان به صورت یک جشن ملی و در دوره ساسانیان به شکل یک آیین مذهبی گرامی داشته می شده است و با وجود این که بعد از حمله اعراب به ایران مدتی برگزار نشد، اما باز هم به دلیل اشتیاق ایرانیان به برپایی این آیین، تا روزگار ما باقی مانده است.
بیشتر کتاب های قدیمی پایه گذاری نوروز را به جمشید نسبت داده اند. از آنجایی که می دانیم فردوسی شاهنامه را بر اساس روایت های قدیمی کتب پهلوی و کتاب خدای نامه به نظم درآورده است، درمی یابیم که از سال های خیلی قدیم نوروز را به جمشید منتسب می کردند.
در شاهنامه چنین آمده که:
به جمشید بر گوهر افشاندند/ مرا آن روز را روز نو خواندند
سر سال نو هرمز فرودین/ برآسوده از رنج، تن، دل ز کین
عظیمان به شادی بیاراستند / می و جام و رامشگران خواستند
چنین روز فرخ از آن روزگار / بمانده از آن خسروان یادگار
اما اشاره به خود نوروز در چند جای شاهنامه رخ داده است که چند نمونه را با هم مرور می کنیم:
در داستان بیژن و منیژه وقتی که خسرو از گیو می خواهد تا فروردین صبر کند که بتواند بیژن را با جام گیتی نما بیابد:
بمان تا بیاید مه فرودین/ که بفروزد اندر دنیا هور دین
بدان گه که بر گل نشاندت باد/ چو بر سر همی گل فشاندت باد
زمین چادر سبز در پوشدا / هوا بر گلان زار بخروشدا
چون نوروز فرخ فراز آمدش/ بدان جام روشن احتیاج آمدش
از زبان دارا به اسکندر درباره فرزندی که قرار است از او و روشنک متولد گردد:
بیاراید این آتش زردهشت/ بگیرد همان زند و استا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده / همان فر نوروز و آتشکده
کند تازه آیین لهراسپی / بماند کیی دین گشتاسپی
یزدگرد به فرزندش بهرام گور اجازه ملاقات نمی داد اما در میانه برپایی جشن نوروز او توانست خدمت پدر حاضر گردد:
به ایوان همی بود خسته جگر/ ندید اندر آن سال روی پدر
مگر روز نوروز و جشن سده / که او پیش رفتی میان رده
در دوران پادشاهی قباد، او بعد از فتحی یک آتشکده آنجا بنا می نماید و آنها را به آیین زردشتی فرا می خواند:
یکی مندیا و دگر فارقین / بیاموختشان زند و بنهاد دین
نهاد اندر آن مرز آتشکده / عظیمی به نوروز و جشن سده
وقتی رستم برای بار اول اسفندیار را دید مجذوب چهره زیبای این شاهزاده پهلوان شد و یاد چهره دوست داشتنی سیاوش افتاد و در حقش دعا کرد:
همه دشمنان از تو پر بیم باد / دل بدسگالان به دونیم باد
همه ساله وقت تو پیروز باد / شبان سیه بر تو نوروز باد
بعد از پیروزی بهرام بر خاقان، قبل از آن که به آذرآبادگان برود به بازسازی آتشکده و جای نوروز می پردازد:
چو شد ساخته کار آتشکده / همان جای نوروز و جشن سده
بیامد سوی آذرآبادگان / خود و نامداران و آزادگان
در داستان یکی از نبردهای خسروپرویز آمده که:
نگه کن که خسرو بدین کارزار / گردد شاد اگر پیچد از نوبهار
گر ایدون که گویی که پیروز نیست / از آن پس ورا نیز نوروز نیست
بهرام برای گزینش اسب آزموده آنی را انتخاب می نماید که در نوروز با باد یار باشد:
بدو گفت بهرام کای نیکنام/ به نیکیت بادا همه ساله کام
من اسپ آن گزینم که اندر نشیب / بتازم نه بینم عنان از رکیب
چو با تگ چنان پایدارش کنم/ به نوروز با باد یارش کنم
خسرو پرویز در نامه ای به مرزبانان طوس بر ارزشمندی دو جشن مهرگان و سده تاکید می نماید:
دگر پیکرش افسر و چهر ما / زمین بارور گشته از مهر ما
به نوروز و مهر آن هم آراسته / دو جشن عظیم است و با خواسته
از نوروز در شاهنامه فراوان یاد شده که این موارد را به عنوان مشتی نمونه خروار مرور کردیم.
نفیسه سادات موسوی - شاعر / ضمیمه قفسه روزنامه خبرنگاران
منبع: جام جم آنلاین